مطالب توسط مریم کاشانکی

, ,

حقیقت برای وصول مطالباتش خواهد آمد

آدم‌ها ترجیح می‌دهند دروغی خوشایندِ دل‌شان را بشنوند تا حقیقتی صریح و بی‌پروا که می‌تواند آن‌ها را از سردرگمی و تعلیق خارج کند. انگار فقط همان لحظه برایشان مهم است؛ اینکه در آن لحظه چیزی که مطلوبشان است شنیده باشند، باقی اگر آن‌طور که گفته شده پیش نرفت هم ایرادی ندارد. انگار که رنجِ شنیدن […]

,

نوبل صلح حق این آدم‌هاست

حوالی ده شب صدای موزیک غریب اما گوش‌نوازی نظرم را جلب کرد؛ بلند بود و بسیار نزدیک. وقتی قطع نشد رفتم در بالکن تا منبع صدا را پیدا کنم. در کمال تعجب دیدم یک کامیون غول‌پیکر است که دنده‌عقب می‌رود و به جای آن صدای گوش‌خراشی که همیشه به عنوان صدای اخطار دنده‌‌عقب کامیون‌ها شنیده‌ایم، […]

,

امید زنده است به تغییر

این امید نیست که چیزها را تغییر می‌دهد، بلکه تغییر است که امید را می‌سازد. اگر امید وجود دارد به این خاطر است که می‌دانیم چیزها تغییر می‌کنند. قایق برای همیشه در دریا ثابت نخواهد ماند؛ سرانجام بادی خواهد وزید و قایق را تکانی خواهد داد. این که می‌دانیم شرایط عوض خواهد شد امید را […]

, ,

چرا نمی‌توانیم نه بگوییم؟

همواره ضعف داشته‌ام در برابر «نه گفتن» و این ضعف سبب شده است بارها و بارها تن به پیشنهادها یا درخواست‌هایی بدهم که با نیازها و خواسته‌ها و حتی توانم فرسنگ‌ها فاصله داشته‌اند و مرا به لحاظ مالی و زمانی و انرژیایی متضرر کرده‌اند. به ضعف درونم آگاهم و می‌کوشم مراقب باشم که نه او […]

چه خوشبختیم ما که…

چه خوشبختیم ما که شما فرمانروای جهانی. چه خوشبختیم ما که شما یگانه‌ای. چه خوشبختیم ما که شما مالک آسمان‌ها و زمینی‌. چه خوشبختیم ما که عزت از آن شماست. چه خوشبختیم ما که شما بخشنده و مهربانی. چه خوشبختیم ما که وعده‌ی شما حق است. چه خوشبختیم ما که روزی‌رسان ما شمایی. چه خوشبختیم […]

جذاب‌ترین وعده

یک روز در هفته با دوستان و همکاران عزیز جلسه‌ی حضوری داریم، باقی را دورکاری می‌کنیم. (آزادی رهاورد فناوری است و من همواره قدردان فناوری و آزادی‌ام.) یکی از عزیزان از سفری طولانی بازگشته، دوستان گفتند به یمن آمدنش صبحانه را یک جای باصفایی بخوریم و بعد برویم برای جلسه. از من پرسیدند تو موافقی؟ […]

,

آبروی مترسک

می‌ریزد آبروی مترسک پیش مزرعه وقتی نمی‌تواند از محصولش مراقبت کند. پرنده‌ها بی‌تفاوت از کنارش می‌گذرند؛ انگارنه‌انگار که آنجاست، که عمرش را صادقانه و وفادارانه صرف این کار کرده است،‌ که برای خودش کسی است. هر دانه که نصیب پرنده‌ای می‌شود، مترسک را خمودتر و مأیوس‌تر و واخورده‌تر می‌‌کند. «پرنده‌های امروزی گول نمی‌خورن. ما مترسک‌ها […]

, ,

برد با کسی است که به فکر برنده‌شدن نیست

ماشین روی پل بود، همان لحظه که نشستم داخل، دیدم یک ماشینِ شاسی‌بلندِ حسابی (ماشین‌‌ها را در همین حد می‌شناسم) صاف آمد پشت سرم ایستاد. با خودم گفتم عجب آدم بی‌ملاحظه‌ای، مگر ندیدی من سوار شدم، پس حتمن می‌خواهم حرکت کنم. همان موقع در آینه دیدم پیرمرد همسایه که بسیار رنجور است و در عین‌حال […]

,

زیر سقف نوشتن

تازگی‌ها به موسیقی کانتری علاقمند شده‌ام؛ صداقت و صمیمیتی در آن هست؛ هم در کلام و هم در موزیک. راستش نه اینکه از سبک به شنیدن رسیده باشم، در واقع از شنیدن به سبک رسیده‌ام. یعنی چند‌تایی آهنگ شنیدم و دیدم که دوباره و دوباره به آن‌ها گوش می‌دهم، گویی مرا دعوت می‌کردند به دوباره […]

,

سادگی جهان به روایت سریال پلیسی

نقطه ضعف من داستا‌ن‌های پلیسی است؛ واقعن کنجکاوم که بدانم چه می‌شود. حتی آبکی‌ترین سناریوهای پلیسیْ ذهن مرا به دنبال خود می‌کشانند. تازگی چند قسمت از یک سریال پلیسی ایرانی را دنبال کرده‌ام (البته از اواسط). تا اینجا، سریال کاملن پیکربندی یک سریال ترکیه‌ای را دارد که فقط لباس پلیسی-جنایی به آن پوشانده‌اند؛ از آن […]