آدمها جملات و کلمات تو را دقیقن همانطوری میشنوند که میخواهند بشنوند نه آن طوری که تو گفتهای. آدم ها در ذهنشان سیستمی مانند سیستم مترجم گوگل دارند که در […]
گردش پروانهها به دور گلها هرگز قدیمی نمیشود، هرگز از مد نمیافتد، هرگز تکراری نمیشود. آیا تا به حال پیش آمده فکر کنی که بارش برف تکراری شده است؟ یا […]
داشتم فکر میکردم به اینکه هر موقعیتی در زندگی، هرقدر هم سخت و پیچیده، مثل این است که خلبان یک هواپیمای جنگنده باشی و در محاصرهی هوایی دشمن گیر افتاده […]
تازگیها جرأت نداری اسم بچههای مردم را بپرسی، چون به احتمال خیلی زیاد نمیتوانی درست تلفظشان کنی. انگار به پدر و مادرها گفتهاند که رابطهی مستقیمی وجود دارد میان میزانِ […]
خیلی اوقات صحنهای را که بیست سال قبل دیدهام به خاطر میآورم؛ در صف تاکسی ایستاده بودم، پسربچهای را دیدم که آمد روبروی ایستگاه، یک گونی را روی زمین پهن […]
دو سال قبل این فکر در سرم چرخید که «هر فردی که تا کنون با من برخورد داشته است، هر چند برخوردی بسیار کوچک، حتمن و قطعن خیری را از […]
آن روزها دلت میخواست به این سن که رسیدی دکتری مهندسی چیزی شده باشی. رویاهایت مثل رویاهای همه بود، مثل رویاهایی که دیگران برایت تعریف کرده بودند. فکر میکردی بزرگ […]
دراز كشيدهام روی تختی كه با زمين بيشتر از پانزده سانتیمتر فاصله ندارد. گچهای تبله كردهی سقف هر آن ممكن است بريزند پايين كه در اينصورت مستقيم روی سرم میريزند. […]
سی دقیقه از نیمه شب گذشته بود که فکر کردم پروژه به مرحلهای رسیده است که میتوانم طبق قولی که داده بودم لینک را برای مشتری بفرستم تا طرح اولیهی […]
هیچکس در این جهان منظوردارتر از «اسپری چندمنظوره» نیست، حتی شعر حافظ هم انقدر منظور ندارد. یک جورهایی به آدم برمیخورد و دلش میخواهد بگوید منظورت را واضح و روشن […]
شاید بگویید این چه حرفی است که مرگ بدترین روش برای مردن است، مگر غیر از مرگ، روشهای دیگری هم برای مردن وجود دارد؟ باید بگویم که بله، معلوم است […]
ما یک شرکت تولیدی پوشاک داریم. وقتی میگویم ما، منظورم من و شش نفر از اعضای خانواده است که با هم شرکت را اداره میکنیم. مسئولیت بستهبندی و خروج بارها […]