خیلی وقت پیش یه گوشهی بالکن یه لونهی مصنوعی درست کردم به این امید که یه روزی یه پرندهای اون رو تبدیل به خونهی خودش کنه. بالاخره بعد از یه […]
خوشم می آید وقتی كه روزها با تاریخ ها هماهنگ می شوند؛ وقتی دوشنبه می شود دوم، سه شنبه سوم، چهارشنبه چهارم، پنجشنبه پنجم… به جمعه که برسد نظم به […]
سر عقب، سينه جلو، قدم هاي محكم و مطمئن و در عین حال با طمأنینه و بدونِ عجله. این اعتماد به نفس از کجا میاد؟ از اونجاییکه به توانمندی های […]
ثُمَّ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَ لَا يَحْيَى پس در آنجا نه بميرد و نه زندگانى كند یه جایی که در اون نه بمیری و نه بتونی زندگی کنی؛ چه جهنمی […]
وقتی که می خواهند دندان های کسی را ارتودنسی کنند بِراکِت ها را برای مدتی طولانی در دهانش می گذارند و هر بار کمی سفت ترشان می کنند، تا چند […]
یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ساعت ۶ چشم هام رو باز کردم اما چون سرما خورده بودم به خودم گفتم یه کم دیگه بخواب. اینطوری شد که ساعت ۷ بلند شدم. مواد […]
شمع سی و پنج سالگی را که فوت می کنی چیزی انگار در درونت شروع به جوشیدن می کند؛ نه از آن جوشیدن های بد ها، یک جور ِ خوبی […]
صدای پرستوها شنیده میشه. دوباره برگشتن به رسم هر سال. اردیبهشت هم با اومدنشون شروع شده. دلم میره واسه این بهار. دیشب توی بالکن غروب آفتاب رو تماشا کردم. (وقتی […]
جوهر خودکارم تا آخرین ذره مصرف شده است. خودکار خوبی بود؛ بیک مشکی ۱.۶ میلی متر. قطرش مناسب بود، اندازه ی سرش خوب بود، جوهرش خوشرنگ بود، دوستش داشتم. مدت […]
این متن را با صدای مریم کاشانکی بشنوید. میخواستم ماجراهای دیروز را بنویسم، ماجراهای پریروز را، تمام ماجراهايی را كه در نبودنت اتفاق افتادهاند؛ میخواستم بنویسم هستههای نارنج را […]
من يه سگِ درون دارم كه گاهي مهربون اما اغلب پاچه گيره. قبلا وقتي دیگران بهم می گفتن “تو هميشه مثل سگ پاچه ميگيري” خیلی بهم بر ميخورد. فكر ميكردم […]
خيلي وقت ها موقع رانندگي پيش مياد كه يه نفر با بي احتياطي زمينه ي يه تصادف رو فراهم مي كنه اما عكس العمل به موقع طرف مقابل باعث ميشه […]