روزانه نگاری – پنجشنبه بیست و سوم تیر ۱۴۰۱

۴۶ ساعت را در روزه گذراندم. آستانه‌ی تحمل بدنم دقیقا ۴۶ ساعت بود. باورم نمی‌شود؛ کاری که تا همین چند وقت پیش فکر‌ می‌کردم برای دو ساعت هم نمی‌توانم انجام دهم الان برای دو روز انجام داده‌ام. احساس می کنم بر نقطه ضعف بزرگی غلبه کرده‌ام و از این بابت خوشحالم. البته که دو تا اشتباه کردم در این دو روز؛ اول اینکه مکمل منیزیم را فراموش کرده بودم، باید هر شب می‌خوردم. دوماً اینکه باید همراه آب نمک می‌خوردم تا تعادل الکترولیت بدنم حفظ شود. اگر این کارها را کرده بودم می‌توانستم مدت زمان بیشتری در روزه بمانم. اما اشکال ندارد، در حال تجربه کردنم. حداقلش این است که خودم را در یک شرایط کاملا جدید تجربه کردم تا یک قدم به شناخت خودم و بدنم نزدیکتر شوم و این برایم بسیار لذتبخش است. یک پروژه‌ی عکاسی داشتم که حتما باید امروز انجام می‌شد. تمام طول روز در حال عکاسی کردن بودم. وزن لنز و دوربین من تقریبا دو کیلوگرم است. تصور کنید که بعد از دو روز روزه‌داری یک وزنه‌ی دو کیلویی را ساعت‌ها روی دست بگیری و بنشینی و بلند شوی و از چهارپایه بالا بروی. در نوع خودش ستم به حساب می‌آید. امیدوارم حداقل عکس‌ها خوب شده باشند. تا...

ادامه مطلب