توجه کردن به نشانهها
در تمام زندگی من (بعد از تولد خودم) فقط یک تاریخ مهم وجود دارد، آن هم بیست و دوم بهمن ماه است. بیست و دوم بهمن روز تولد احسان و تاریخی است که ما در آن ازدواج کردیم.
ما یک تاریخ برای عقد و یک تاریخ برای عروسی نداریم، در زندگی ما فقط یک تاریخ وجود دارد. ما در همان روزی که جشن عروسیمان را گرفتیم همان روز هم عقد کردیم.
من بیزارم از اینکه درگیر تاریخها باشم. همیشه حیرت میکنم از اینکه خانمها چگونه میتوانند چندین تاریخ را به خاطر بسپارند که مثلا چه روزی خواستگاری انجام شد، چه روزی بله بران بود، کی عقد اتفاق افتاد و چه تاریخی عروسی بود.
حتی فکرش هم باعث آزار من است.
وقتی میخواستیم ازدواج کنیم گفتم من فقط یک تاریخ میخواهم که آن هم باید تاریخی باشد که برای من مهم باشد تا بتوانم آن را به خاطر بسپارم. بنابراین تولد احسان را انتخاب کردم.
خوب به خاطر دارم که خیلی از کارهای خانه انجام نشده بودند و از آنجاییکه ما قصد نداشتیم جشن عروسی در سالن بگیریم همه میگفتند چرا عروسی را عقب نمیاندازید تا کارها انجام شوند؟ آنها نمیدانستند که من وقتی میگویم فقط یک تاریخ آن هم یک تاریخ مهم تا چه اندازه...