بعضی آدمها هم هستند كه مهم نيست چه اتفاقی افتاده باشد؛ چقدر بزرگ، چقدر هيجان انگيز، چقدر ناراحتكننده يا چقدر هر چيزِ ديگر؛ اين آدمها همواره نقشِ “ماست” را به خوبي ايفا میكنند، آن هم از نوع بسيار كم چرب.
من تمام ِ زندگیام را با خود آوردم، او فقط خندهاش را آورد. اما فکر میکنم من هنوز بدهکارم.
اگر ندیده بودمت زندگیام شکل دیگری میداشت که به خوشبختی حتی شبیه هم نبود.
در این هیاهوی ِ نابرابر، تنها چیزی که کاملن برابر است، حجم ِ نبودن ِ تو با بودن ِ درد است.
اگر بگویم دوستت ندارم دورغ گفته ام، حتی اگر بگویم کمتر از قبل دوستت دارم باز هم دروغ گفته ام. فقط دیگر یاد گرفته ام بی تو بودن را.
کمکم داشت باورم میشد که حتی مرگ هم نمیتواند به ماجرای زندگی پایان دهد، تا اینکه تو مُردی.
مریم کاشانکی
من زندگی کردن را ذره ذره یاد گرفتم؛ سی سالگی سرآغاز تحولی بزرگ در من بود. کشف مسیرهای جدید، کشف شاد بودن و لذت بردن از اتفاقات ریز و درشت، کشف عاشقی، کشف ساده گرفتن زندگی، کشف خندیدن از ته دل و خلاصه کشف هر چیزی که میتوانست از من آدم بهتری بسازد.
تازهترین نوشتهها
- اعتراف میکنم خیلی وقتها چیزهایی مینویسم که حقیقت ندارند15 اردیبهشت 1403 - 8:38 ب.ظ
- چگونه مشکلات خود با آقای گلزار را حل کنید؟25 فروردین 1403 - 1:12 ب.ظ
- اهمیت شفای درون و راهکارهای دست یافتن به آن23 فروردین 1403 - 12:54 ب.ظ
- چه چیزی دوام رابطهی عاطفی را تضمین میکند؟15 فروردین 1403 - 10:45 ق.ظ
- زمستان و شروعی تازه21 اسفند 1402 - 10:11 ب.ظ
حساب کاربری
خودزیستی دربارهی
«اصیل زیستن»
است.
دربارهی «خود بودن» و ذات یکتای خود را زندگی کردن.