دیدارگاه ما
دیدارگاه ما جایی بود پنهان از دید آنهایی که تاب دیدارمان را نداشتند و ما هر شب بیتابانه در آن دیدارگاه به هم میپیوستیم بیآنکه نگران نگاه پرتردیدشان بر جای خالیمان باشیم. بیتابی آنها گزندی نبود بر تبوتاب ما، نگاهها و تردیدهایشان ما را مردد نمیکرد، شیفتگیمان بزرگتر از تردید و بیتابی بود و عشقمان […]

