من یه سگِ درون دارم که گاهی مهربون اما اغلب پاچه گیره. قبلا وقتی دیگران بهم می گفتن “تو همیشه مثل سگ پاچه میگیری” خیلی بهم بر میخورد. فکر میکردم این آدم ها هستند که با درک نکردنشون باعث میشن من از کوره در برم، وگرنه من که بیخودی عصبانی نمیشم!!!
اما بعداً فهمیدم که کتمان کردنِ من و نپذیرفتن این موجود در درونمه که باعث میشه سگِ درون من اغلب اوقات از یه حیوون کوچولوی مهربون تبدیل به یه موجودِ گُنده ی وحشی بشه و به این طریق ابراز وجود کنه.
حالا شروع کردم به کنار اومدن و پذیرفتن اینکه در درون من یه سگ هست و خیلی هم خوبه که هست چون خیلی وقت ها مراقب منه.
این پذیرش و توجه داره کم کم آرومش می کنه.