روزانه‌نگاری – شنبه ۱۲ شهریور ۱۴۰۱

صبح اول وقت گل گرفتیم. گل‌ آرایی یکی از کارهایی است که من عاشق انجام دادنش هستم. از کنار هم قرار دادن گل‌ها بی‌نهایت لذت می‌برم. بخشی از وجود من در جنوب فرانسه گل‌های وحشی را می‌چیند و داخل گلدان می‌گذارد. یکی از رویاها و فانتز‌ی‌های همیشگی من این است که در نزدیکی دشت‌های گل‌های وحشی زندگی کنم و گل‌ها را دستچین کنم و خودم هم گلخانه‌ای از خاص‌ترین گل‌‌های شاخه‌ای داشته باشم و هر روز گل‌های تازه بچینم و به سلیقه‌ی خودم تزئین کنم. فکر می‌کنم که در این کار خوب هستم. یعنی گل‌ها و ترکیب‌ها را می‌شناسم. این یک نمونه از ترکیب‌هاییست که درست کرده‌ام که خودم دوستش داشتم.گلِ امروز فقط یک شاخه بود، اما یک شاخه را هم می‌شود خوشگل درست کرد.خلاصه یونیکورن را هم تحویل گرفتیم و یک کیسه پاستیل و اسمارتیز هم خریدیم و راس ساعت ۱۰ به سمت فرودگاه حرکت کردیم. به لطف خدا همه چیز عالی پیش رفت و ما هم کاملا به موقع رسیدیم. اشک شادی از دیدنشان وقتی که از پله‌ها پایین می‌آمدند ناخودآگاه سرازیر شد. دختر کوچکمان حسابی بزرگ شده است و هنوز هم مثل بچگی‌هایش شیرین و دوست‌داشتنی است. خیلی هیجان‌زده بود اما در سکوت کامل فقط لبخند می‌زد. چون به او گفته شده...

ادامه مطلب