روزانه‌نگاری – جمعه ۲۸ مرداد ۱۴۰۱

دم صبح بیدار شدم و بدخواب شدم. مدام از پهلویی به پهلوی دیگر می‌چرخیدم. روده‌هایم کمی به هم ریخته بودند. کلی فکر کردم چه چیز خاصی خوردم که اینطور شدم. یادم افتاد که در املت دیشب روغن مایع بود. البته که بسیار کم بود و من هم چند لقمه بیشتر نخورده بودم اما بعد از هشت ماه لب نزدن به روغن‌های ناسالم همان یک ذره کافی بود تا بدن من را به هم بریزد. تازه می‌فهمم که چه چیزهایی به خورد بدن بیچاره‌مان می‌دادیم. بدن من کاملا داشت این روغن ناسالم را پس می‌زد. صبح در باغ بیدار شدن بسیار لذتبخش است. با سمانه رفتیم نان سنگک تازه گرفتیم. چای تازه روی آتش دم کردیم و دوباره املت درست کردیم. من خیلی صبحانه خوردم، یک جورهایی در مرز ترکیدن بودم. در مورد آدم‌های موفق حوزه‌ی پوشاک که به تازگی در مدارشان قرار گرفته‌ایم صحبت کردیم. سمانه به واسطه‌ی حضور در رشته‌ی DBA مد و پوشاک تقریبا تمام افراد مهم این حوزه را شناخته است و با آنها معاشرت دارد. در مورد یکی از فروشگاه‌داران بسیار سرشناس و موفق صحبت کردیم که در این مدت باوجودیکه کار و مشغله‌اش بسیار زیاد است، سر تمام کلاس‌های دانشگاه حضور داشته. گفتیم که افراد موفق هیچ...

ادامه مطلب

روزانه‌نگاری – پنجشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۱

صبح با سر و صدای سمانه که آماده‌ی رفتن به دانشگاه می‌شد بیدار شدم. شروع به نوشتن در دفترم کردم. در حین نوشتن سمانه در مورد یکی از دوستانش گفت که دو سال است از همسرش جدا شده و در تمام این مدت به هیچ‌کس در این مورد چیزی نگفته. با اینکه دائما با سمانه در ارتباط بوده‌اند اما هرگز چیزی به او نگفته بوده. خودداری عجیب و غریبی از خودش نشان داده. تا اینکه سمانه دیروز عکسی از دانشگاهِ قدیمشان برای او فرستاده و او انگار که یاد تمام ایام گذشته افتاده باشد سفره‌ی دلش باز شده و گفته است که دو سال گذشته را چگونه گذرانده. ماجرای عجیب و غریبی بود واقعا. احتمالا دلیل سکوتش این بوده که همه‌ی اطرافیان به او می‌گفته‌اند که این فرد مناسب تو نیست اما او کار خودش را کرده است و حالا برای اینکه مورد شماتت دیگران واقع نشود حرفی نزده. به هر حال کار سختی انجام داده، این همه مدت مخفی نگه داشتن چنین چالشی آن هم از دوستی که دائما با او در ارتباط هستی اصلا ساده نیست. البته که من آن دختر را میشناسم، اردیبهشتی است. اردیبهشتی‌ها توانایی عجیب و غریبی برای سکوت کردن و بروز ندادن چیزی دارند آن...

ادامه مطلب