روزانه‌نگاری – جمعه ۲۷ آبان ۱۴۰۱

دوشنبه و سه‌شنبه و چهارشنبه را از صبح تا دیروقت کارگاه بودیم و من مثل همیشه سرنخ‌زن در دست و هدفون در گوش به سراغ لباس‌ها می‌رفتم. هر لباسی که دوخته می‌شود (فارغ از مدل و پارچه و فاکتورهای دیگر) دست کم یک نقطه‌ی گلوگاه دارد؛ نقطه‌ی حساسی که دوختن و چک کردن آن را تبدیل به یک چالش می‌کند. من قبلا فکر می‌کردم که ما کارمان را خوب بلد نیستیم که گرفتار چنین گلوگاه‌هایی می‌شویم. اما حالا می‌فهمم که نه، این نفس لباس‌ بودن یک لباس است. نقطه‌ ضعف، چالش و گلوگاه بخشی از روند آماده شدن یک لباس برای پوشیدن است. صد البته که هر چه تبحرِ ما در کارمان بیشتر شود این نقاط کمتر و کم‌رنگ‌تر می‌شوند. لباس‌ها خیلی شبیه آدم‌ها هستند؛ هر آدمی قطعا چندین نقطه ضعف دارد، نقاطی که او را به چالش می‌کشند. نمی‌شود انتظار داشت که یک آدم هیچ نقطه‌‌ی گلوگاهی نداشته باشد، این نفس انسان بودنِ یک انسان است. اما همانطور که انتظار داریم با ارتقاء مهارت‌هایمان چالش‌های دوخت را کمتر کنیم باید این توقع را از خودمان داشته باشیم که نقاط ضعفمان را بهبود دهیم. اگر نخواهیم از خودِ دیروزمان بهتر شویم محکوم به حذف شدن از این جهانیم. چهارشنبه بعد از یک...

ادامه مطلب