روزانهنگاری – چهارشنبه بیست و دوم تیر ۱۴۰۱
من هنوز در روزه هستم؛ تا الان ۳۶ ساعت گذشته است. الان احساس بیحالی دارم اما تعادل بدنم هنوز برقرار است. به خوبی میدانم آستانهی تحمل بدنم کجاست و از آنجا عبور نمیکنم. فرق گرسنگی و بیحالی و عدم تعادل را کاملا میدانم چون قبلا تمام اینها را تجربه کردهام. به جد توصیه میکنم که هیچکس بدون طی کردنِ تکامل بدنش وارد چنین برنامهای نشود چون به هیچ وجه در تحمل کسی که بدنش آمادگی لازم را ندارد نیست. من تکاملم را کاملا طی کردهام و رفتار بدنم را میشناسم.
در طی این ۳۶ ساعت دو یا سه بار گرسنه شدم که تحمل گرسنگی اصلا برایم سخت نیست و البته زیاد هم طول نکشید. اعصابم تحریک نشد و در مجموع خوب بودم.
تمام امروز را کارگاه بودم. بودن در کارگاه از یک طرف خوب بود، چون من را مشغول به کاری نگه میداشت و فکرم را از روزهداری منحرف میکرد اما از طرف دیگر چون تمام مدت کار فیزیکی بود توانم را بیشتر کاهش داد.
به هر حال الان که مینویسم دوش گرفتهام و در کل خوبم.
هوای این روزهای کارگاه به خاطر روشن بودن مداومِ اتوها و کولر آبی و گرمای هوا کاملا شرجی است و آدم را یاد تابستانهای شمال میاندازد. یک...