روزانهنگاری – سهشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۱
این دفعه دیگر پیشبینیام درست از کار درآمد؛ تمام امروز را در آشپزخانه بودم. فکرش را میکردم. اما دیگر میتوانم اعلام کنم که کار آشپزخانه تمام شده است که دستاورد بزرگی محسوب میشود. کار آشپزخانه که تمام میشود انگار کار کل خانه تمام شده است. چند پردهی موقتی هم برده بودم که به بعضی از پنجرهها زدم.
امروز بدنم به طور محسوسی سعی میکرد که از زیر کار در برود. توانم تقریبا به آخر رسیده است. یک ماه است که دارم تمیزکاریهای سنگین انجام میدهم. این چند روز را هم اگر بدن عزیزم با من همراهی کند کار تمام میشود. تلاش میکنم در مورد زمان خوردن به بدنم سختگیری نکنم. طفلک به اندازهی کافی تحت فشار هست.
مدام این آیه در سرم میچرخد که
عَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ
چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است.
من این آیه را خیلی خوب میفهمم؛ بارها در چنین موقعیتهایی بودهام که یک چیزی را خیلی میخواستهام و اصرار داشتهام که آن چیز به همان شکلی که من میخواهم اتفاق بیفتد اما نشده است و خیلی...