روزانهنگاری – چهارشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۱
زن بودن عجب چیز قشنگی است؛ من همیشه عاشق زن بودن بوده و هستم. همیشه میگویم که اگر هزار بار دیگر زاده شوم دوست دارم زن باشم و دقیقا همین زنی باشم که اکنون هستم.
زن بودن ترکیبی جادویی از قدرت و ظرافت است که آن را تبدیل به چیزی بسیار منحصر به فرد میکند. یک زن در خانه راه میرود و نرم و روان دهها کار را انجام میدهد. خانه با حضور زن رنگ و بوی تازهای میگیرد، همه چیز سر جای خودش میرود، امور روی روال قرار میگیرند، انرژیِ زندگی در فضا جاری میشود... انرژیِ روشن و درخشانی که خداوند در زن قرار داده شگفتانگیز است؛ زن هم بهار است هم خزان، هم روز است هم شب، هم سرد است هم گرم، هم لطیف است هم قوی... مجموع اضداد است او و همین است که زیباییاش را صد چندان میکند. خلاصه که واقعا قشنگ است این زن بودن. نعمت بسیار بزرگی است که من همیشه بابت آن سپاسگزارم.
ساعت ۶ صبح دوش گرفتم، قهوه را گذاشتم، موهایم را خشک کردم، چایی را گذاشتم، نان را از فریزر بیرون آوردم و تخممرغ و گوجه را از یخچال، به سمانه پیغام دادم، ظرفهای مانده از شب قبل را شستم، قهوه خوردم، تخممرغها...