روزانهنگاری – شنبه ۲۹ مرداد ۱۴۰۱
امروز را کُند و آرام و یک جورهایی بیحوصله شروع کردم. یکی دو ساعت تمیزکاری کردم. دارم کم کم بعضی جاها را تمیز میکنم. دلم میخواهد وقتی که اینجا را ترک میکنم کاملا تمیز باشد، همانطور که دوست دارم وقتی به خانهی جدیدی میروم آن را تمیز تحویل بگیرم.
روزهای اول هفته که خانه هستم یک پایم پای کامپیوتر است و پای دیگرم در حال انجام دادن کارهای خانه؛ شستن و جمع کردن لباسها، آماده کردن غذا، سر و سامان دادن به وسایلی که برده و آوردهایم...
امروز هم مثل همیشه تمام مدت در رفت و آمد بین میز کار و بقیهی خانه بودم. همین الان که نشستهام متوجهی وجود خاک در جایی شدم که قبلا متوجهاش نشده بودم. اصلا آدم وقتی نظافت میکند جاهایی را پیدا میکند که حتی فکرش را هم نمیکرده که ممکن است مثلا خاک بگیرند یا کثیف شوند. به همین دلیل است که من همیشه تمیزکاریهای اصلی خانه مانند خانهتکانی را خودم انجام میدهم و این کار را به دیگران نمیسپارم، چون به نظرم اولا فقط خود آدم است که میداند کدام نقاطِ ناپیدا هستند که باید تمیز شوند و دوما وقتی که خودت شاهد و ناظر تمیز شدن نقاط مختلف خانه هستی، انرژی فضا برایت کاملا...