روزانهنگاری – سهشنبه چهارم مرداد ۱۴۰۱
چهارم مرداد است. همینطور الکی الکی یک ماه از روزی که شروع به منتشر کردن روزانههایم کردم گذشت. البته که من روزانهنویسیِ جدی را از سال ۹۵ شروع کردم، فکر میکنم همین مرداد ماه بود که شروع به نوشتن کردم. اما در تمام این سالها روزانههایم را در دفتر مینوشتم که البته هنوز هم هر روز صبح این کار را انجام میدهم. (خیلی سال قبل هم چند سال مداوم این کار را انجام داده بودم اما آن زمان نوشتنم جوان و خام بود)
اما نوشتن روزانههایم و منتشر کردن آنها یک جور دیگری است که حالا دقیقا یک ماه از شروعش میگذرد و فقط خدا میداند که چه مدت دیگر و به چه شکلی ادامه داشته باشد. وقتی شروع به نوشتن کردم فکر میکردم خیلی از روزهایم هیچ چیز قابل نوشتنی نداشته باشند، فکر میکردم خیلی روزها حتی یک پاراگراف هم نتوانم بنویسم، اما وقتی آدم شروع به نوشتن میکند مطالب خودشان جاری میشوند. این اعجاز نوشتن است.
به تاریخ چهارم مرداد که فکر میکنم یک دنیا خاطره برایم زنده میشود. اینجا نوشتهام:
ماجراهای خواهر عروس
امروز مجبور شدم دو ساعتی را در آشپزخانه بگذرانم؛ نهار و شام و سالاد آماده کردم و صد بار ظرف شستم. بعد هم چندین ساعت بدون اینکه حتی...