روزانهنگاری – چهارشنبه هشتم تیر ۱۴۰۱
کارگاه - شکستن روزه بعد از دقیقا بیست و چهار ساعت.
تعادل عمومی بدنم بسیار خوب است. قبلا تجربهی بیست و دو ساعت روزهداری را داشتم. این بار راحتتر بود. تنها مشکلی که برایم پیش میآید این است که در حین روزهداری گاهی اعصابم تحریک میشود اما در مجموع خوبم. یکی دو ساعت آخر توان زیادی برای حرکت کردن نداشتم اما حالم بد نبود.
ادارهی صنعت و معدن - گپ و گفت دوستانه با آقای جوانی که مسئول ثبت نام در سامانهی جامع انبارهاست و این چندمین بار است که به خاطر نقص مدارک نمیتواند کار ما را انجام دهد. گلدان حسن یوسف بسیار زیبایی در اتاقش دارد. از گلدانش تعریف میکنم و او خوشحال میشود.
ادارهی پست - آقایی که از شغلش متنفر است و هر روز دنبال بهانهای میگردد تا همین چند ساعت را هم کامل کار نکند.
کارگاه - گرمای عجیب و غریب، مگسهایی که امکان ندارد بیخیال شوند، مهمانی که قرار است همکار آینده ما باشد، نهار مختصر، دیدن خواهر، کامپیوتر، چای، گرما، یکی یکی خسته نباشید گفتن و رفتن دخترها، پنکهی قدیمی سبز رنگ که یکی از میلههایش در رفته و پر سر و صدا میچرخد، صدای چرخ خیاطی، دمنوش، گرما.
حالا مگر واجب است این همه نوشیدنی گرم خوردن...