روزانه‌نگاری – دوشنبه سوم مرداد ۱۴۰۱

صبح زود که چشم باز کردم فقط دو صفحه در دفترم نوشتم و بلافاصله بدون اینکه حتی قهوه بخورم یا هیچ کار دیگری انجام دهم کامپیوتر را روشن کردم و چند ساعتی بی‌وقفه پای کامپیوتر بودم. کارهای واجبی داشتم که باید انجام می‌دادم قبل از اینکه با پنبه خانم به استخر بروم. همان‌طور که پای کامپیوتر نشسته بودم یک حرکتی را احساس کردم، از گوشه‌ی چشم که نگاه کردم دیدم گربه خانمِ سفید و طوسی داخل خانه است و دارد برای خودش دنبال جای مناسب می‌گردد. از بالکن طبقه‌ی بالا تمام پله‌ها را طی کرده و تا پایین آمده بود. قبلا هم چند بار وارد خانه شده بود اما نشده بود که تا پایین بیاید. استخر امروز شلوغ‌تر از هر باری بود که رفته بودم، آب هم سرد بود، سونای بخار هم خاموش بود، جکوزی هم خیلی داغ نبود‌، آدم‌ها هم خوش انرژی نبودند.... خب، غرغر دیگری ندارم، فکر می‌کنم ته غر زدن را درآوردم 🥴 بعد از استخر هم دوباره بلافاصله پای کامپیوتر برگشتم و چند ساعت دیگر هم کار کردم. قسمت اعظم زمانم پای کامپیوتر می‌گذرد. سالهاست که وضعیت به همین منوال است. البته این چیزی که می‌گویم به معنی شکایت کردن یا غر زدن نیست. مسیری بوده‌ که برای زندگی‌ام...

ادامه مطلب