بعضی روابط مثل اثرِ زخمی هستن که سالها روی بدنت بوده و فکر می کردی که دیگه هیچوقت قرار نیست از بین بره و یه روز صبح بیدار میشی و می بینی که نیست. جوری نیست که انگار هیچوقت نبوده. روابط ِ دردناک ِ بی سرانجام.
بایگانی برچسب برای: دردناک
تو را عجیب به خاطر میآورم؛ تو را در روزهایی که نبودی، تو را در چیزهایی که ندیدی، تو را در حرفهایی که نزدی، تو را در مهربانیهایی که نکردی به خاطر میآورم. تو را آنجا که نمیخواهم، تو را آنطور که نمیخواهم به خاطر میآورم. من تو را عمیق و دردناک به خاطر میآورم.
مریم کاشانکی
من زندگی کردن را ذره ذره یاد گرفتم؛ سی سالگی سرآغاز تحولی بزرگ در من بود. کشف مسیرهای جدید، کشف شاد بودن و لذت بردن از اتفاقات ریز و درشت، کشف عاشقی، کشف ساده گرفتن زندگی، کشف خندیدن از ته دل و خلاصه کشف هر چیزی که میتوانست از من آدم بهتری بسازد.
تازهترین نوشتهها
- پیشانیِ بلند دستِ کوتاه را جبران نمیکند12 اسفند 1403 - 10:06 ب.ظ
- اگر اسبی وحشی بودی زندگیات چگونه بود؟11 اسفند 1403 - 3:09 ب.ظ
- تماس تصویری با جهانهای دیگر10 اسفند 1403 - 2:16 ب.ظ
- آرزوهای زمینگیر9 اسفند 1403 - 2:06 ب.ظ
- بهتر است گمان کنی و بشود تا یقین کنی و نشود8 اسفند 1403 - 2:00 ب.ظ
حساب کاربری
تازهترین نوشتهها در کانال تلگرام