تنها فرمانروای سرزمین خودمون باشیم
حرفِ غیرْ از ورقِ دلْ بتراش / خاطرْ از ناخُنِ فکرتْ مَخَراش
این بیت زیبا رو «عبدالرحمان جامی» در «هفت اورنگ» سروده و چقدر دوستش دارم من.
میگه به حرفهای دیگران اهمیت نده و خاطرِ خودت رو با ناخنِ فکر خودت خراشیده نکن. در واقع همیشه این خودِ ما هستیم که خاطر خودمون رو آزرده میکنیم وگرنه هیچ کس چنین قدرتی نداره که بتونه باعث آزار ما بشه اگر که ما چنین اجازهای رو بهش ندیم.
ما با خودخوری کردن و فکر و خیالهای باطل و با هزاران بار مرور کردن حرفها و اتفاقات و با ساختن سناریوهای بیمحتوا و غیرمحتمل در ذهنمون خودمون رو آزار میدیم. این ما هستیم که وقتی حرفی بهمون زده میشه دنبال اون حرف رو در ذهنمون میگیریم و انقدر بهش پر و بال میدیم و انقدر نشخوارش میکنیم که دمار از روزگار خودمون درمیاریم.
درحالیکه اگر ما واقعا به حرفها و رفتارهای دیگران در مقابل خودمون اهمیتی ندیم و این رو درک کنیم که هیچکس رو نمیشه راضی نگه داشت و مهم نیست که دیگران در مورد ما چه نظری دارن، ما که خودمون رو میشناسیم و میدونیم که چه جور آدمی هستیم و داریم چطور زندگی میکنیم اونوقت دیگه با فکر و خیالهای باطل باعث آزار خودمون...