زندگی بدون رویای تو
رویایِ بودنت آنقدر بزرگ بود که در سرم نمیگنجید.
دكترها سرم را شكافتند و گفتند: «توده بدخیم بوده است. شانس آوردی که به موقع خارجش کردیم.»
میبینی به زندگی بدون رویای تو میگویند شانس...
یا آنها معنی زندگی را نمیدانند یا من معنی شانس را.