فکر و درد
[vc_row][vc_column][vc_column_text text_larger=”no”]
فکری که بخشیست از یک روایت ِ بزرگتر
تلاش میکند تا بیرون بجهد از مغز آدمی که بخشیست از یک روح بزرگتر
گرفتار در مکانی که بخشیست از یک جهنم بزرگتر
و دردی را به دوش می کشد که بخشیست از یک تراژدی بزرگتر
و فکر آرزو میکند که ایکاش
بخشی بود از یک روایت کوچک
در مغز آدمی با روح کوچک
متعلق به مکانی کوچک
با دردهای کوچک
آنوقت نیازی به بیرون جهیدن نبود.
فکر میتوانست یک جایی همان گوشه ی مغز لم بدهد
و از عمر کوتاهش لذت ببرد.
[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]