همان روز، همان جا، همان وعدهی دلانگیز
قرارم با تو بهار بود که بهانهای شود شاید به قرار گرفتن این دل بیقرار
بهار که نه، بهانهام تو بودی که شانهات تمام قرارم است و عشقت تمام بهارم
همان روز، همان جا، همان وعدهی دلانگیز
قرارم با تو بهار بود که بهانهای شود شاید به قرار گرفتن این دل بیقرار
بهار که نه، بهانهام تو بودی که شانهات تمام قرارم است و عشقت تمام بهارم
الهی، بدون تو نمیشود.
بدون تو هرگز نشده است و هرگز نخواهد شد.
بدون تو تاریک است، بدون تو دلگیر است، بدون تو ترسناک است.
بدون تو من نیستم که بخواهم ببینم میشود یا نه.
الهی، تو باش.
همانقدر نزدیک که گفتهای باش.
از آن فاصلهای که گفتهای حتی ذرهای دورتر نشو.
اگر میشود از آن هم نزدیکتر شو؛ نزدیکتر از رگ گردن.