روزانهنگاری – شنبه ۲ مهر ۱۴۰۱
با شروع هر فصل جدید من دفتر جدیدی برای نوشتن برمیدارم. دیروز چون کرج بودم دفتر جدیدم را نداشتم، از امروز در دفتر جدید مینویسم. دفتر این فصلم جلدی به رنگ نارنجیِ پاییزی دارد که کاملا ساده است و فقط در گوشهی سمت چپ پایینش تصویر یک دوربین عکاسی قرار دارد. دفتری ضخیم با جلد محکم ِ سیمی و ورقهای سفید و زیباست که از نوشتن در آن لذت میبرم.
امیدوارم این شروع تازه لبریز از تجربههای فوقالعاده و روزها و لحظات به یاد ماندنی باشه.
عمیقا سپاسگزار خداوندم که فرصت تجربه کردن یک تابستان دیگر را در اختیار داشتم و حالا لذتِ تجربهی یک پاییز دیگر به من عطا شده است و من قدردان این موهبت هستم.
با جدیت تصمیم گرفتهام که دیگر پرندهها را در بالکن نپذیریم. هر بار که سر و کلهی یکی از آنها پیدا میشود و من متوجه میشوم به بالکن میروم و او را پر میدهم. حتی با تمام اینها باز هم میآیند و کثیف کاری میکنند.
پروژهای دارم که باید در این چند روز انجام شود، کار زیادی هم برای انجام دادن دارد. تمام روز بیوقفه پای کامپیوتر بودم. هر بار تایمر اجاق گاز را برای انجام کاری تنظیم میکردم؛ یک بار زنگ زد و رفتم پیاز...