روزانهنگاری – یکشنبه ۶ آذر ۱۴۰۱
به خاطر حضور مهمانها و اضافه شدن یک ماشین به پارکینگ، ما هر روز با دو ماشین از خانه بیرون میرویم و یکی را روبروی خانهی پدر میگذاریم و شب آن را برمیداریم تا آنها مجبور به جابهجا کردن ماشینها نشوند.
روبروی کارگاه یک سگ مادر زندگی میکند که چندین توله دارد. در داخل زمین حفرهای کنده است و همهی بچهها را در آن جا داده است. خودش و یک سگ نر هم که شاید پدر بچهها باشد چهارچشمی مراقب آنها هستند. سعی میکنیم غذایی به آنها برسانیم که زودتر جان بگیرند.امروز به دوستم گفتم از نظر من آدم سالم و بالغ کسی است که حرفش با عملکردش یکی باشد. خیلی از ما آدمها (از جمله خود من) ادعاهای زیادی داریم که در عمل نمیتوانیم به یک صدم آنها هم عمل کنیم. در واقع آنچه به زبان میآوریم با رفتار و عملکردمان کیلومترها فاصله دارد و این را میتوان از نتایجمان به طور کامل متوجه شد.
از وقتی به این حقیقت پی بردهام، تلاش میکنم که تا حد ممکن در هیچ موردی ادعایی نداشته باشم که شاید نتوانم به آن عمل کنم.
البته که این موضوع دو جنبه دارد؛ یک جنبهی دیگرش برمیگردد به برداشت دیگران از آدمها.
در واقع خیلی وقتها ما در...