چگونه مشکلات خود با آقای گلزار را حل کنید؟
هر زمان که به دلیلی آقای گلزار توجه مردم را به خود جلب میکند (مثلا اتفاقی در رنگی شخصیاش میافتد یا برنامهای از او پخش میشود) موج تازهای از «چقدر […]
من زندگی کردن را ذره ذره یاد گرفتم. سی سالگی سرآغاز تحولی بزرگ در من بود؛ کشف مسیرهای جدید، کشف شاد بودن و لذت بردن از اتفاقات ریز و درشت، کشف عاشقی، کشف ساده گرفتن زندگی، کشف خندیدن از ته دل، کشف خود را دوست داشتن و خلاصه کشف هر چیزی که می توانست از من آدم بهتری بسازد.
هر زمان که به دلیلی آقای گلزار توجه مردم را به خود جلب میکند (مثلا اتفاقی در رنگی شخصیاش میافتد یا برنامهای از او پخش میشود) موج تازهای از «چقدر […]
بسیاری از افراد از مواجه شدن با خودشان میترسند، به همین دلیل به طور ناخودآگاه از خودشان فرار میکنند و در واقع اجازه نمیدهند هیچ ملاقاتی میان آنها و خود […]
همین ابتدا بگویم که اگر از نتایج خود در حوزهی رابطه رضایت کامل دارید و احساس میکنید که همه چیز سر جای درستش است، وقتتان را صرف خواندن این مقاله […]
زمستان شاید ایدهآلترین زمان برای یک شروع تازه نباشد، آن هم هنگامی که دلت سرمازدهی حجمِ غریبی از احساساتِ بیفروغ است. شاید بهتر باشد رنجِ این درنگِ بیموقع را به […]
هیچ حسی نداشت، اما از نوع رهایی یا حتی خلاء نبود، یک جور بیحسی عجیب و غریبی بود که درکش نمیکرد و نمیتوانست اسمی رویش بگذارد. فقط انگار زمان متوقف […]
وقتی صحبت از معرفی یک محصول از طریق عکس به میان میآید در واقع دو نوع عکاسی مدنظر است: ۱. عکاسی تبلیغاتی ۲. عکاسی صنعتی اجازه دهید تفاوت میان این […]
در نوجوانی یک دوست صمیمی داشتم. همکلاسی و هممحلی بودیم و اوقات زیادی را با هم می گذراندیم. پس از مدتی آنها از آن محله رفتند و دو سال کامل […]
وقتی چیزی برایت آشنا باشد دیگر از آن نمیترسی، حتی اگر نفْس آن چیز واقعن ترسناک باشد. مثلن تو هیچوقت از محلهای که در آن به دنیا آمده و بزرگ […]
نوجوان که بودم یک روز در گوشهی سمت چپ شکمم یک نبض احساس کردم. در واقع بهتر است بگویم نبض را میدیدم؛ بالا و پایین شدنش مانند یک ضربان کوچک […]
سه سالی میشد که فکر انجام دادنش در سرم میچرخید. اما آنقدر حجم این فکر بزرگتر از اندازهی مغزم بود که کم مانده بود تبدیل به تودهای بدخیم شود و […]