گفتوگوهای درونی حتی پس از سالها تلاش برای کمرنگکردن یا دستکم نشنیدنشان با همان وضوح قبل به گوش میرسند و میکوشند میخ خودشان را در زندگی بکوبند. در این میان تنها چیزی که میتواند تفاوت کند اقدام بر خلاف نظر این گفتوگوهاست که به آنها مجال خودنمایی بیش از حد را نمیدهد که اگر اینطور نباشد گفتوگوهای درونی انسان را از پا درمیآورند و زمینگیرش میکنند.
هنوز خیلی اوقات خود را درحالی مییابم که صدای درون مغزم برای منصرفکردن یا وادار کردنم، هرچه در چنته دارد به کار میگیرد؛ تحقیر، خشم، یادآوری، منطق، احساس گناه، ناامیدی.
دریافتهام که نمیتوانم متوقفش کنم، تنها کاری که قادر به انجامش هستم اقدامکردن سریع در نخستین لحظات شروع یک گفتوگوی تازه است. اقدام سریع مثل این است که تو با صدایی بلندتر حرف بزنی و در نتیجه صدای اقدام خودت را بشنوی به جای آن صدایی که نابودگرِ شور و عشق و انگیزه است.
الهی، کمککن صدای تو را که امیدبخش و گرم و روشن است، بالاتر از هر صدایی بشنویم.
الهی شکرت…