بایگانی برچسب برای: گفت‌و‌شنود

حقیقتن خسته‌ام از گفتن و شنیدن، هر گفت‌و‌شنودی برایم دلپیچه‌آور شده است، حس می‌کنم یک مارِ بوآ مرا درسته می‌بلعد و امکان نفس‌کشیدنم را می‌گیرد. نه توانی برای همراهی کردن دارم، نه پاسخی و نه حرف به‌درد‌بخوری.

آدم‌ها معمولن آشغال‌های مغزشان را روی تو بالا می‌آورند همان‌طور که تو روی دیگران همان‌ها را بالا می‌آوری. آن‌ها خشم‌ها، دلخوریها، نارضایتی‌ها و ترس‌هایشان را می‌ریزند روی تو یا دم‌دستی‌ترین دغدغه‌هایشان یا حتی نامربوط‌ترین تجربه‌هایشان را.

در سه سال گذشته دریافتم از تمام گفت‌وشنودها همین بوده است. نه اینکه خودم چیز بهتری عرضه کرده باشم، از همان هم خسته‌ام.

دردناکی زندگی اینجاست که می‌دانم باید قدردان همین بلعیده شدن هم باشم چون احتمالن یک روز برای نبودن همین هم قلبم پاره‌پاره خواهد شد. اما امروز دلم می‌خواهد گوش و زبانم را بفرستم به تعطیلاتی طولانی تا قدری بیاسایند.

عجیب نیست که نمی‌توانیم با هم از عشق سخن بگوییم؟

الهی شکرت…