بایگانی برچسب برای: فیوز

یک عکس اینجا می‌گذارم ببینید می‌توانید حدس بزنید عکس چیست؟

عقربه‌های شبرنگ ساعت | مریم کاشانکی | ماریا کاف

اگر شما تا این اندازه باهوش بودید مطمئنن الان اینجا نبودید و این سطرها را نمی‌خواندید. حتمن کارهای مهم‌تری داشتید. همیشه حواسم هست که نباید روی هوش و ذکاوت مخاطبم حساب باز کنم.

(اگر باهوش نیستید دست‌کم باجنبه باشید، همین‌طوری هم تعدادتان انگشت‌شمار است.)

این عکس چشم‌های گربه نیست؛ عکسی از عقربه‌های شبرنگ ساعت است که تقریبن بیست دقیقه به دوازده را نشان می‌دهد؛ ساعتی که امیدوار بودم در آن خواب باشم اما به جایش می‌کوشیدم سوژه‌ای برای نوشتن دست‌و‌پا کنم.

از این به بعد «فیوز» هم به جمع ما (یعنی من و شما) اضافه می‌شود؛ فیوز به اندازه‌ی من مؤدب نیست (اوووفففف) و البته به اندازه‌ی من هم یُبس نیست. کمی عجول است و البته خیلی حواس‌جمع. هر جا که نوسان ایجاد شود سریع می‌پرد وسط و جریان را قطع می‌کند تا خدایی نکرده چیزی نسوزد یا حادثه‌ای رخ ندهد. خیلی پرحرف نیست اما در عوض پرمغز حرف می‌زند. اهل حرف‌های قلمبه سلمبه است و متاسفانه رک و بی‌پرواست. به هر حال فیوز است دیگر، نقش مهمی دارد که قابل مسامحه‌‌کاری نیست، باید بتواند ماجرا را فیصله بدهد.

راستش یک‌بار داشتم چیزی را در عکاسی توضیح می‌دادم، گفتم «دیفیوز»، فکر کرد دارم به او فحش می‌دهم، از آن روز کمی با من دل‌چرکین شده است و زیاد جریان حرفم را قطع می‌کند.

≈گربه، ساعت،‌ چشمات،‌ دیوار، قلبم… نمیای… نمیای… (فیوز جان آرام بگیر.)

حالا خدا را شکر که وقتی چراغ‌ها را خاموش می‌کنی سریع می‌خوابد و اجازه می‌دهد من عقربه‌های شبرنگ ساعت را تبدیل به سوژه‌ای برای نوشتن کنم.

الهی شکرت…