بایگانی برچسب برای: شیفتگی

دیدارگاه ما جایی بود پنهان از دید آنهایی که تاب دیدارمان را نداشتند و ما هر شب بی‌تابانه در آن دیدارگاه به هم می‌پیوستیم بی‌آنکه نگران نگاه پرتردیدشان بر جای خالی‌مان باشیم.

بی‌تابی آن‌ها گزندی نبود بر تب‌و‌تاب ما، نگاه‌ها و تردیدهایشان ما را مردد نمی‌کرد، شیفتگی‌مان بزرگ‌تر از تردید و بی‌تابی بود و عشق‌مان بزرگ‌تر از شیفتگی‌مان.

دیدارگاه‌مان را که یافتند نگاهشان بر جای هنوز لبالب از عشق‌مان، تردیدهایشان را سالخورده‌تر کرد، به قدر تمام سال‌هایی که پنهان از دیدشان معاشقه کرده بودیم در آن دیدارگاه.

حالا که دیگر عشق‌مان کلا‌ن‌سال‌تر از عمرشان شده است و دیگر بی‌تابی‌ها و تردیدها تهدیدمان نمی‌کنند و نگاه‌ها دنبال‌مان نیستند، درست همین حالا تو عشق‌مان را شایسته‌ی دیداری تازه ندانستی فقط چون راه دیدارگاه‌مان را گم کرده بودیم.

راست بگو، تو شیفته‌ی دیدارمان بودی یا دیدارگاه‌مان؟

الهی شکرت…

تازگی‌ها به موسیقی کانتری علاقمند شده‌ام؛ صداقت و صمیمیتی در آن هست؛ هم در کلام و هم در موزیک. راستش نه اینکه از سبک به شنیدن رسیده باشم، در واقع از شنیدن به سبک رسیده‌ام. یعنی چند‌تایی آهنگ شنیدم و دیدم که دوباره و دوباره به آن‌ها گوش می‌دهم، گویی مرا دعوت می‌کردند به دوباره شنیدنشان، آن هم با صدای بلند (کلن موزیک مورد علاقه‌ام را دوست دارم با صدای بلند و در تنهایی بشنوم؛ جاده همیشه فرصت خوبی برای این قرارهای عاطفی است.)

سپس در مورد آن چند آهنگ تحقیق کردم و دیدم که سبک همه‌شان کانتری محسوب می‌شود. ویژگی تقریبن مشترک ملودی آن‌ها، صدای تمیز و شفاف گیتارالکتریک در کنار صدای موقر و پخته‌ی گیتار آکوستیک است که وقتی در ترکیب با صدای خواننده و فحوای ترانه و اتمسفر کلی آهنگ قرار می‌گیرد، احساس صداقت را به گوش می‌رساند، درحالیکه شاید در موارد دیگر، صدای گیتارالکتریک بیشتر تداعی‌کننده‌ی هیجان،‌ حرکت یا حتی شهوت باشد.

همزمان با نوشتن این یادداشت دارم به یکیشان گوش می‌کنم، تجربه‌ی جالبی است. یکی از زمان‌هایی که موتور نوشتنم روشن می‌شود وقتی است که یک نفر در جاده به طور تقریبن یکنواخت رانندگی کند و من با صدای بلند به موزیک گوش دهم.

برایم عجیب است که حتی شیفتگی‌ام نسبت به موسیقی را از طریق نوشتن دوباره زیست می‌کنم، دیگر انگار جای هیچ چیز خالی نیست؛ اینجا، زیر سقف نوشتن، همه چیز فراهم است.

الهی شکرت…