– باد موضع ملایمی در برابر ابر گرفته است و همین سبب خشکسالی شده است. گاهی ملایمت بیش از حد ضرر دارد؛ مثل مادری که زیاد از حد به فرزندش سخت نمیگیرد. باد باید به ابرها سخت بگیرد تا باران ببارد، باید آنها را حرکت دهد و به جنگ هم بیندازد. ابرها که دعوا راه بیندازند آسمان تاریک میشود و صدای فریادهایشان رعدوبرق میشود و بعد یکیشان میزند زیر گریه و مابقی هم مثل بچهای که از گریهی بچهی دیگری به گریه میافتد اشک میریزند و به این ترتیب باران میبارد و خشکسالی رفع میشود. وقتی به آنها سخت نمیگیری جا خوش میکنند همانجا که هستند و نتیجهاش میشود بیبارشی. مهربانی که همیشه به سختنگرفتن نیست، باید آیندهنگر بود. باد باید هرازگاهی هم که شده موضع سختگیرانهای در برابر ابرها داشته باشد تا تکانی به خودشان بدهند، این برای خودشان هم خوب است.
– – مگر همه چیز دست باد است؟ از کی آسمان انقدر بیصاحب شده است که هر بادی از راه برسد ابرها را بتاراند؟ همین شماهایید که باد را پر میکنید که یک جنگی راه بیندازد. باد نادان است که نمیفهمد شماها به فکر خودتانید و او نباید خودش را خراب کند. هرچند که تا بوده باد به هر طرف که نفعش بوده وزیده است.
– اگر آسمان صاحب دارد پس بگویید بباراند و ما را از این خشکسالی برهاند. ما هم خوش نداریم به باد باج بدهیم، اما نسلکشی شده است از ما درختان بینوا. معلوم است که به هر باد و نابادی متوسل میشویم.
– – – بهتر است به یادتان بیاورم که من همه جا هستم و گوش هم دارم.
(ادامه دارد…)
الهی شکرت…

