روزانه‌ نگاری – جمعه بیست و چهارم تیر ۱۴۰۱

روزه‌داری امروزم ۱۵ ساعت طول کشید. پروژه‌ی عکاسی تا امروز هم ادامه داشت. چند ساعت دیگر هم عکاسی کردم و حسابی خسته شدم. یک سری از کارهای مادر را هم انجام دادم. جمعه‌ها خیلی خوبند، چون من همه چیز را تعطیل می‌کنم؛ فکر کردن به کارهای معوقه، انجام دادن هر کاری در هر موردی، نگران بودن بابت هر چیزی، فکر کردن به اینکه چی بخورم، چقدر بخوابم، چه کارهایی باید انجام دهم و هر چیز دیگری. کلن جمعه‌ها همه چیز را تعطیل می‌کنم. این هفته مجبور شدم عکاسی کنم و این باعث شد جمعه کوتاه شود. اما کلن جمعه‌ها فقط اجازه می‌دهم که زندگی خود به خود پیش برود و این خیلی خوب است. به محض اینکه به خانه رسیدم مستقیم داخل حمام رفتم. چند سال پیش گوش‌هایم دچار آلرژی شدند. دکترها می‌گویند به آب و شامپو حساسیت داری. منظورشان چیست؟! اینکه نباید حمام کنم؟! حالا من در تمام این سالها چه کردم؟ هر روز حمام کردم و برای مقابله با آلرژی از قطره استفاده کردم. حالا چند وقت است که این قطره نایاب شده است. بعد از مدت‌ها گشتن یکی پیدا شد. وقتی به دستم رسید مثل معتادی بودم که به مواد رسیده باشد. قطره را در گوشم ریختم و رفتم فضا. مواجه شدن...

ادامه مطلب