رابطهی آرامش و ایمان
آرامش بدون ایمان همانقدر ناممکن است که حیات بدون آب.
آرامش بدون ایمان همانقدر ناممکن است که حیات بدون آب.
آرامم…
آرامتر از آنچه تصور میکردم در چنین روزهایی بتوانم باشم
و همین فکر آرامترم میکند.
تو ای پریشانی و آرامشِ توأمان
تو ای مرا در برگرفته
ای نتوان فراموشت کردِ همیشگی
تو ای جاری در روزها و شبهایم
ای نبودنت بودنِ بي پايانِ درد
اي هميشه و همه جا و همه كس
تو را چگونه بنويسم كه بگنجي در كلماتم؟
مینویسم «عشق (نقطه)» و نمی روم سرِ خط كه بعد از عشق ديگر جايي براي رفتن نیست.
کدام ترانه را میسرائی در رقص دستانت که اینگونه بیتاب میشوم؟
چه میشود اگر بیایی و بمانی
و برقصند دستانت تا ابد
و بروم آن سوی آنچه بیتابیاش مینامم
و برود از دلم هرچه دلتنگی است
و بگیرم آرام در مأمن نگاهت
و بمیرم
بمیرم برای یک لحظه تماشای رقص دستانت….