آرامشِ زندگی
دختر پنج ساله کنارم مینشیند و میگوید برایم خیار پوست بکن، میکنم. یک نمکدان نمک روی آن خالی میکند و با چنگال مشغول خوردنش میشود. لپهای گردش بیشتر باد میکنند و لبهای کوچکش بیشتر پنهان میشوند. مثلن من رفتهام خانهی او مهمانی و قرار است با هم میوه بخوریم، میگوید تو هم بخور. وسط مهمانیِ […]