جراحی پتوی پروستاتی و چیزهای دیگر
دلت میخواهد خانهای در طبیعت در جایی بکر با منظرهای حیرتانگیز داشته باشی و هر روز از دیدن دشتهایی که منتهی میشوند به کوههای پوشیده از درختان سرسبز و منظرهی بیبدیل سروهای ناز در هر گوشه و کنار و گلهای وحشی و غروبهای افسونگر لذت ببری و در چنین فضایی بنویسی و بخوانی و چای بنوشی و حضور داشته باشی، از سوی دیگر میاندیشی که شاید آنی دیگر گرفتار غمِ از دستدادنها شوی و یا به پایان مسیرت برسی.
فرصت زیستن بسیار بسیار کوتاه است؛ این کوتاهی از یک سو انسان را نسبت به شیوهی زیستنش حساس میکند و سبب میشود مراقب چگونگیها باشد و از مسیرهایی که همراستا با درونش نیستند بپرهیزد و از سوی دیگر او را پریشان و ناامید مینماید.
خواهرم میگفت در حضور و غیاب هر روزهی خداوند حاضری بزن، بگو من حاضرم در این لحظه و اینجا و در حال حسکردن و تجربهکردنم. پس دیگر دیر نخواهد شد، وقتی دیر میشود که سر کلاس غایب باشی.
پدر به بامزهترین شکل ممکن گفت «من امروز یه عمل جراحی سنگین داشتم، ساعت ۷ توی اتاق عمل بودم.» و بعد اضافه کرد که «پتوی پروستاتی رو جراحی کردم که با موفقیت هم انجام شد و بعدش هم بخیه زدم.»
ماجرای پتوی پروستاتی این است که پدر پتویی دارد که طول عمرش برمیگردد به اواسط دوران دانشجویی من، تقریبن ۲۰ سال قبل، اما آنقدر آن را دوست دارد که حاضر نیست بیخیالش شود. پتوی بیچاره از زور کار کردن پروستاتش بیرون زده بود. کرکهای داخلی پتو جمع شده بودند در چهار گوشهی آن و از هر طرف یک زائدهی ورآمده بیرون زده بود. پدر پتو را شکافته، کرکهای جمعشده را خارج کرده و دوباره دوخته بود. اما انصافن جراحی موفق و تروتمیزی انجام داده بود، اگر نمیگفت هیچکس شک نمیکرد، انگار که جراحی پلاستیک هم کرده بود.
با دوستم رفته بودیم خرید، در قسمت شامپوها به دنبال شامپو بدنی میگشتیم که پوست را خشک نکند. خانمی که مسئول بود گفت «این رو ببرید، این برای پوستهای Very Dry هست، خیلی خوبه.» و اشاره کرد به نوشتهی روی شامپو. من دیدم نوشته است Every Day Care.
یعنی Every Day را Very Dry خوانده بود. قاعدتن چنین فروشی هرگز اتفاق نخواهد افتاد. (خدا میداند خودم چقدر از این سوتیها دادهام و انتظار داشتهام که کار پیش برود.)
این هم از آن وسواسهای عجیب یا شاید بیهودهی من است؛ اینکه فکر میکنم باید در خواندن و تلفظکردن دقیق بود، چه زبان خودمان باشد یا هر زبان دیگری. زبان وسیلهی ارتباط آدمهاست، وسیلهای برای اندیشیدن و تجربهی زیستن به شکلی کاملتر.
چرا نباید برایمان مهم باشد که چطور از آن استفاده میکنیم؟
الهی شکرت…
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.