باور نکن که طبیعی باشد

پدر و مادری را می‌شناسم که دغدغه‌ی حال حاضر زندگی‌شان نریدن بچه است (کلمه‌ی بهتری برایش سراغ ندارم، اگر از نریدن خوشتان نیاید باید بگویم عن نمی‌کند که به نظرم همان اولی بهتر است.)

بچه نمی‌ریند، نه اینکه یبوست داشته باشد یا عنی در کار نباشد، در واقع بچه از عمل ریدن می‌ترسد و جلوی آن را می‌گیرد. خودش هم اذعان می‌کند که من می‌ترسم.

مشاور می‌گوید: «طبیعی است، خیلی از بچه‌ها می‌ترسند.»

نمی‌دانم ملاک‌ مشاوران چیست برای طبیعی دانستن یک چیزی؟

طبیعی به چیزی اطلاق می‌شود که برخاسته از ذات و فطرت آن موجودیت و در طبیعت آن باشد و انسان دخل و تصرفی در آن نداشته باشد. در مقابل طبیعی، مصنوعی را داریم که به چیزی ساخته‌شده توسط بشر گفته می‌شود، چیزی که در ذات موجود نبوده و انسان طی فرآیندی به آن موجودیت داده است.

حالا یک نفر بگوید کجای نریدن طبیعی است؟

اینکه بچه‌ها به سمت‌و‌سویی رفته‌اند که با طبیعی‌ترین نیاز بدنشان در تقابل قرار گرفته‌اند و نمی‌توانند آن را بپذیرند با چه تعریفی طبیعی است؟

اینکه چیزی گرفتار تعدد و تکرار شده است چطور می‌تواند مساوی با طبیعی‌بودن آن چیز باشد؟

من یک زمانی تصور می‌کردم فشار خون در سنین بالا یک چیز طبیعی است، اما حالا می‌دانم که تعداد زیاد افرادی که گرفتار نوسان در فشار خون هستند دلیلی بر طبیعی‌بودن این عارضه نیست، بلکه نشان‌دهنده‌ی تسری‌یافتن سبک زندگی غلط در میان عموم مردم است. همانطور که تعداد بچه‌های مبتلا به دیابت رو به فزونی است و این کاملن دلیل بر غیرطبیعی بودن اوضاع است.

هیچ‌چیز غیرطبیعی‌تر از این نیست که آدمیزاد از ریدن بترسد و بخواهد مانع آن شود.

وقتی به چیزی برچسب «طبیعی‌» می‌چسبانی دیگر به آن شک نمی‌کنی و اصل و اساس آن را زیر سوال نمی‌بری، بنابراین به سادگی به آن تن می‌دهی، درحالیکه اگر از ابتدا آن را طبیعی نمی‌دانستی حالا زندگی‌ات را تعریف نمی‌کرد.

الهی شکرت…

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *