ما ایرانیها گزارهی ثابتی داریم که هر سال اواخر شهریورماه یا اوایل مهرماه آن را به کار میبریم: «امسال هوا زود سرد کرده.» سپس دو روز از منعقدشدن این گزاره نگذشته است که هوا از تابستان هم گرمتر میشود و دستکم به مدت یک ماه به تباهکردن شعور و شخصیت ما ادامه میدهد.
اما ما از طبیعت درس عبرت نگرفته و سال آینده نیز با حسکردن اولین رگههای سرما از این گزاره بهره میبریم.
البته چیزی که این گزاره را آزارنده مینماید نه کاربرد نابهجای آن است و نه هرگز صادقنبودنش، بلکه آن «کرده»ی عجیب است که حال آدم را نابسامان میکند و سبب جبههگیری در برابر آن میشود.
سرد کرده؟ اگر سرد شده باشد چطور میشود؟
«سردکردن» مگر نباید در مقابل «گرمکردن» باشد؟ مثل گرمکردن غذا.
سردکردن انگار عملی است که توسط کسی انجام میشود، هوا که خودش خودش را سرد نمیکند، شاید هم میکند و من خبر ندارم.
(به هر حال «کردن» فعل مهمی است؛ حالا میخواهد سردکردن باشد یا گرمکردن یا هر نوع دیگری.)
اینکه میگویند «درخت خشک کرده است.» نیز از همین قبل کردنهاست، انگار که درخت خودش خودش را خشک کرده است.
عزیزْ جان، باور کن که وصلهی «کردن» به طبیعت نمیچسبد، باورِ طبیعت به شدن است، به اینکه دستی از بیرون سببِ چیزی شده است، دستی که قدرت بینهایتش قبل از هر کردن و بعد از شدنی در کار بوده و هر چیز را در جای درستش قرار داده است.
الهی شکرت…