هرگز اینگونه به فهمِ دلگیری غروبِ جمعه نرسیده بودم که حالا میفهمم. همهی آنهایی که غروبِ جمعه برایشان دلگیر است حتمن عزیزی در دل خاک دارند و باور کنید که خاک اصلن آنطور که میگویند سرد نیست.
بایگانی برچسب برای: دلگیری غروب جمعه
الهی شکرت…
الهی، بدون تو نمیشود.
بدون تو هرگز نشده است و هرگز نخواهد شد.
بدون تو تاریک است، بدون تو دلگیر است، بدون تو ترسناک است.
بدون تو من نیستم که بخواهم ببینم میشود یا نه.
الهی، تو باش.
همانقدر نزدیک که گفتهای باش.
از آن فاصلهای که گفتهای حتی ذرهای دورتر نشو.
اگر میشود از آن هم نزدیکتر شو؛ نزدیکتر از «نزدیکتر از رگ گردن».
تازهترین نوشتهها
- هر سوش مجوئید که در جان منست14 شهریور 1404 - 10:30 ب.ظ
- زنجیر شوق13 شهریور 1404 - 11:48 ب.ظ
- فیلم کرهای یا سوزاندن عمر12 شهریور 1404 - 7:38 ب.ظ
- مسیری که در آن آرامش داری10 شهریور 1404 - 9:39 ب.ظ
- اعتقاد به وجود یا عدم وجود خداوند9 شهریور 1404 - 11:17 ب.ظ