بایگانی برچسب برای: بید مجنون

نشسته بودم زیر بیدمجنونی که زلف‌های بلندش نور مستقیم خورشید را مهار می‌کردند و هرازگاهی که با بادی کنار می‌رفتند می‌فهمیدم اگر نبودند حتی لحظه‌ای نمی‌شد آنجا نشست.

به منظره‌ی وسیع پیش‌چشمم می‌نگریستم؛ آرام و بی‌هیاهو، فقط چندتایی مرد مسن روی نیمکت‌های اطرافْ رخوت کهن‌سالی را با معاشرتی کوتاه از دل می‌تکاندند.

سرانجام برگ‌ها دارند خانه‌ی امن درخت را ترک می‌کنند. (راستی چطور است که منتظر مرگ برگ‌ها هستیم اما مرگ آدم‌ها آزارمان می‌دهد؟)

اگر از من بپرسند از نشانه‌های بارز مرفه‌بودن چیست، می‌گویم «سه‌شنبه‌روزی نشستن زیر بیدِ واقعن مجنون.»

این یعنی خیالت مرفه است و خیالت اگر مرفه باشد زندگی‌ات مرفه است.

خیال مرفه هدیه‌ی خداوند است، ایکاش قد و قواره‌ام برسد به شکرگزاری.

الهی شکرت…