بایگانی برچسب برای: گل

خواب جالبی دیدم؛ دفتری در مقابلم بود که تمام یادداشت‌های منتشرشده‌ام در آن بودند؛ هر برگ یک یادداشت. در واقع آن دفتر محل انتشار یادداشت‌ها بود و اگر کسی یادداشتی را می‌پسندید یا به اصطلاح لایک می‌کرد من آن «لایک» را به صورت فیزیکی و به شکل یک گل در میان برگه‌های دفتر دریافت می‌کردم. همین‌طور که دفتر را ورق می‌زدم میان یکی از برگه‌ها یک شاخه گل بسیار زیبا بود، گل را که برداشتم تبدیل شد به ده‌ها و شاید هم صدها گل ظریف و چشم‌نواز که دستم را پر کردند و همه جا پخش شدند، هر کدامشان به طرزی رویاگونه زیبا بودند، حتی در میان گل‌ها میوه هم بود. این صحنه مرا چنان به وجد آورده بود که ذوقم را در خواب کاملن به خاطر می‌آورم. می‌دانستم که گل را آدم عزیزی برایم فرستاده است و همین آن را دلخواه‌تر هم می‌کرد.

تجسد فضای مجازی بود در دنیای واقعی. کاش در واقعیت هم به ازای هر «لایک» یک شاخه گل می‌فرستادند برای آدم. البته فقط برای شرایط فعلی من ممکن بود.

ولی تصور کنید که چه غنجی می‌رفت دل آدمیزاد اگر چنین دفتری بود و میان هر برگش چنین گلی.

الهی شکرت…

مردانی که از معجزه‌ی خریدن گل آگاهند و اغلب این معجزه را به کار می‌گیرند، مردانی که خوب بلدند چطور دلداری بدهند، مردانی که در هر حالی گوش ِ شنوا هستند، مردانی که حرف‌های عاشقانه زدن را فراموش نمی‌کنند، مردانی که تمام ِ تاریخ‌ها را به خاطر دارند و یادشان نمی‌رود هدیه بگیرند، مردانی که فرق پنکک و کِرِم پودر را می‌دانند، مردانی که می‌دانند در خلوت باید چگونه باشند، و به طور کلی مردانی که همه چیز را درباره‌ی زنان می‌دانند (یا حداقل اینطور فکر می‌کنند) اصولا غیرجذاب‌ترین مردان ِ موجودند.

مرد کافیست که انسان باشد، لازم نیست دانشمند باشد تا جذاب به نظر برسد.