بایگانی برچسب برای: ماجراهای ماشین علی

یک بار دیگر با علی قرار گذاشتم تا با هم به کارگاه برویم. اگر قسمت قبلی را نخوانده‌اید اینجا بخوانید:

ماشینی که می‌خواست پرواز کند

این بار درِ ماشین بسته می‌شد.

وقتی حرکت کردیم ظاهراً همه چیز عادی بود. پانزده دقیقه‌ای می‌شد که با سرعت ۱۴۰ کیلومتر بر ساعت در حرکت بودیم که علی دست در جیبش کرد و یک چیزی را بیرون آورد.

حدس می‌زنید چه چیزی بود؟

لطفاً کمی فکر کنید…

اجازه دهید چند پرسش و پاسخ را مطرح کنم، شاید کمک کند:

پول؟… نه…

نخودچی کشمکش؟ … پتانسیلش را دارد اما نه…

تیغ جراحی؟… معمولا یکی همراهش هست، اما این‌ بار نه…

دستمال کاغذی؟… عمراً نه…

کاندوم؟… خوشبختانه نه…

اگر یک درصد احتمال می‌دادم که بتوانید حدس بزنید، این لیست را ادامه می‌دادم اما چون حتی یک درصد هم ممکن نیست، پس اجازه بدهید زحمتِ حدس زدن را از دوش شما بردارم.

علی در میانه‌ی راه از جیبش «سوئیچ ماشین» را بیرون آورد و آن را در محل سوئیچ قرار داد.

آیا ماشین علی Keyless Starter است؟

شاید تا صد سال آینده این گزینه به «تیبا» اضافه شود، اما نسخه‌های فعلی آن قطعا با سوئیچ روشن و خاموش می‌شوند.

تنها زمانی که ممکن است یک راننده در حین رانندگی و درحالیکه با سرعت ۱۴۰ کیلومتر بر ساعت در حال لایی کشیدن است سوئیچ را از جیبش بیرون بیاورد و آن را در محل سوئیچ قرار دهد وقتی است که وسط یک فیلم بالیوودی باشید.

در غیر اینصورت احتمال اینکه «برد پیت» یک روز عاشق من شود به مراتب بیشتر از واقعی بودن چنین موقعیتی است.

آنقدر خندیده بودم که کم مانده بود فک‌ام قفل کند.

در ماشینِ علی تمام فاکتورهای امنیتی در بالاترین سطح خود برقرار هستند و آدم به هیچ وجه هیچ سطحی از نگرانی را تجربه نمی‌کند.

فقط یک حسی به آدم می‌گوید «راحت بنشین و از سفرت لذت ببر چون احتمال دارد که این آخرین سفر زندگی‌‌ات باشد.»

ماشین علی یک کلاس درس کامل برای مفاهیمی مثل «بودن در لحظه‌‌ی اکنون»، «راحت گرفتن و رها بودن» و «مواجه شدن با ترس‌ها» است.

به هر حال به سلامت به مقصد رسیدیم.

الهی شکرت….