بایگانی برچسب برای: عمیق

تو را عجیب به خاطر می‌آورم؛ تو را در روزهایی که نبودی، تو را در چیزهایی که ندیدی، تو را در حرف‌هایی که نزدی، تو را در مهربانی‌هایی که نکردی به خاطر می‌آورم. تو را آنجا که نمی‌خواهم، تو را آنطور که نمی‌خواهم به خاطر می‌آورم. من تو را عمیق و دردناک به خاطر می‌آورم.

تلاش سراسر بی‌ثمری است فرار کردن از چشم‌هایت که به زندگی‌ام گره خورده‌اند. مثل فرار کردن از نفس کشیدن است؛ یا خفه می‌شوم و یا هوا را بسیار عمیق‌تر می‌بلعم.