بایگانی برچسب برای: شکیبایی بر حس‌ها

آب‌جوش روی دستم می‌ریزد و دستم را بدجوری می‌سوزاند. می‌نشینم کف آشپزخانه و زار زار می‌گریم، نه از درد دستم، از افکاری که در سرم می‌چرخند و چیزهایی که یادآوری می‌شوند. بارها زیر لب می‌گویم «من به تو اعتماد دارم، … حتمن باید اینطور می‌شده، تو چیزهایی می‌دانی که من نمی‌دانم.»

روی دستم آرد می‌ریزم و درد و سوزش را تا حوالی صبح تحمل می‌کنم تا التهاب کمتر می‌شود و درد آرام می‌‌گیرد. از آب می‌پرهیزم، می‌دانم که آب برای سوختگی تازه مثل تهدید کردن بچه برای آرام کردن گریه‌اش است؛ برای لحظاتی گریه‌ی او را قطع می‌کند اما بعد دیگر نمی‌شود ساکتش کرد. صبح پماد می‌زنم و گاز استریل را روی آن می‌گذارم و می‌کوشم با دست دیگر محکمش کنم، محکم نمی‌شود، پشیمان می‌شوم و تصمیم می‌گیرم دستم را باز بگذارم تا هوا بخورد. حوالی ظهر پوست‌انداختن شروع می‌شود و پوست‌های مرده کم‌کم بلند می‌شوند.

اگر همان ابتدا به آب سرد پناه برده بودم خدا می‌داند که چه مدت درگیر این روند بودم، حتمن تاول ایجاد می‌شد و درد و سوزش ادامه می‌یافت. شکیبایی به‌ویژه در نخستین لحظه‌های پس از یک اتفاق دشوار است، غالبن اقدامات عجولانه‌اند و تصمیم‌گیری‌ها شتاب‌زده، چون می‌خواهیم همان موقع سوزشِ حاصل از آن اتفاق برطرف شود. به ویژه در روابطمان نمی‌توانیم حتی برای لحظاتی درد و سوزش را تحمل کنیم تا التهاب کمتر شود؛ تمایل داریم همان لحظه همه چیز درست شود یا دست‌کم مثل قبل از آن اتفاق شود.

گاهی لازم است به سراغ راه‌حل‌های فوری نرویم و بر درد و سوزش صبور باشیم. شکیبایی بر حس‌های داغی که تجربه می‌کنیم لااقل جلوی گسترش آسیب را می‌گیرد و در مقابلش پناه بردن به راه‌حل‌های عجولانه حتمن تاول و گرفتاری در پی خواهد داشت.

الهی شکرت…