خوابدارویی از خیالِ خوش تو خوردهام و حالا بیخوابتر شدهام. چگونه گمان میبردم که خواهم خوابید؟ مگر میشود خیال تو جایی باشد و آنجا خوابْ مجالِ ماندن بیابد؟
در سرم یا جای خواب است یا خیال تو، چه کسی این خوابدارو را تجویز کرده است؟
خیالِ تو که خیال توست، خیال تو که شامل توست، خیال تو که نزدیکترین جا به توست، چگونه در نزدیکترین جا به تو میشود خوابید؟
هر که خیال تو را برای خوابیدن تجویز کرده است نه میداند خیال چیست، نه میتواند بفهمد خیالت چه خاصیتی دارد.
اصلن هر چیزی که تو را در خود دارد، خواب را از من و مرا از خودم میگیرد.
حالا هم که جیرهبندی شده است دسترسی من به خیال تو، این یک ذره خیالت را با خواب تاخت نخواهم زد، کفران نعمت است، دیوانگیست.
من بیخواب بودن را به این دیوانگی نمیبازم.
الهی شکرت…