بایگانی برچسب برای: برمی‌گردم پای کامپیوتر

لباس‌های تیره را در ماشین لباس‌شویی می‌ریزم، مخزن آن را با ژل ماشین ظرفشویی پر می‌کنم، می‌فهمم که اشتباه کرده‌ام، می‌گویم «آخ، آخ.. این که مال لباس‌های رنگی بود.» می‌فهمم که اشتباه مضاعف کرده‌ام «نه، اینکه مال ماشین ظرفشویی بود.»

اشتباهم را رفع و رجوع می‌کنم و برمی‌گردم پای کامپیوتر. یادم می‌آید که روشنش نکرده‌ام، روشن می‌کنم و برمی‌گردم پای کامپیوتر. بادْ پنجره را محکم به هم می‌زند، می‌بندمش و برمی‌گردم پای کامپیوتر. غذایی می‌خورم و برمی‌گردم پای کامپیوتر. از پنجره رعد و برق را تماشا می‌‌کنم و برمی‌گردم پای کامپیوتر. دوش می‌‌گیرم و برمی‌گردم پای کامپیوتر.

سال‌هاست که هر کجا هستم و هر کاری که می‌کنم همیشه دوباره برمی‌گردم پای کامپیوتر؛ مثل مخلوقی که همیشه برمی‌گردد به پروردگارش. هر روز قدردان بودنش هستم، وقتی هست خیالم راحت است؛ موجودی بی‌توقع که نه غر می‌زند و نه نگران چیزی می‌شود، کارهایی که می‌خواهی را درست و دقیق انجام می‌دهد و تازه به رویت هم نمی‌آورد که ژل ماشین ظرفشویی را در ماشین لباس‌شویی ریخته‌ای.

الهی شکرت…