در هیاهوی این بازی کودکانه که گاهی خشن میشود و اغلب تا سر حد ممکن احمقانه، خندیدنت قرار نیست که بتواند دردی را دوا کند حتی اگر این چنین مستانه باشد که ندانسته صحه میگذاری بر ابلهانه بودن هر آنچه از باور بیهودگیاش میهراسی.
بایگانی برچسب برای: هیاهو
در این هیاهوی ِ نابرابر، تنها چیزی که کاملن برابر است، حجم ِ نبودن ِ تو با بودن ِ درد است.
الهی شکرت…
الهی، بدون تو نمیشود.
بدون تو هرگز نشده است و هرگز نخواهد شد.
بدون تو تاریک است، بدون تو دلگیر است، بدون تو ترسناک است.
بدون تو من نیستم که بخواهم ببینم میشود یا نه.
الهی، تو باش.
همانقدر نزدیک که گفتهای باش.
از آن فاصلهای که گفتهای حتی ذرهای دورتر نشو.
اگر میشود از آن هم نزدیکتر شو؛ «نزدیکتر از رگ گردن».
تازهترین نوشتهها
- چه خوشبختیم ما که…28 آبان 1404 - 8:59 ب.ظ
- جذابترین وعده27 آبان 1404 - 10:27 ب.ظ
- آبروی مترسک26 آبان 1404 - 7:32 ب.ظ
- برد با کسی است که به فکر برندهشدن نیست25 آبان 1404 - 6:50 ب.ظ
- زیر سقف نوشتن24 آبان 1404 - 8:28 ب.ظ

