تو را عجیب به خاطر میآورم؛ تو را در روزهایی که نبودی، تو را در چیزهایی که ندیدی، تو را در حرفهایی که نزدی، تو را در مهربانیهایی که نکردی به خاطر میآورم. تو را آنجا که نمیخواهم، تو را آنطور که نمیخواهم به خاطر میآورم. من تو را عمیق و دردناک به خاطر میآورم.
بایگانی برچسب برای: ندیدن
مریم کاشانکی
من زندگی کردن را ذره ذره یاد گرفتم؛ سی سالگی سرآغاز تحولی بزرگ در من بود؛ کشف مسیرهای جدید، کشف شاد بودن و لذت بردن از اتفاقات ریز و درشت، کشف عاشقی، کشف سادهگرفتن زندگی، کشف خندیدن از ته دل و خلاصه کشف هر چیزی که میتوانست از من آدم بهتری بسازد.
الهی شکرت...
تازهترین نوشتهها
- نور نوشتن14 اردیبهشت 1404 - 11:42 ب.ظ
- ارزشمندترین دارایی13 اردیبهشت 1404 - 11:37 ب.ظ
- شکیبایی بر حسهای داغ12 اردیبهشت 1404 - 11:32 ب.ظ
- رویاهای فراموششده11 اردیبهشت 1404 - 9:53 ب.ظ
- استاد سخن منم یا سعدی؟10 اردیبهشت 1404 - 9:49 ب.ظ
حساب کاربری
تازهترین نوشتهها در کانال تلگرام