هرگز اینگونه به فهمِ دلگیری غروبِ جمعه نرسیده بودم که حالا میفهمم. همهی آنهایی که غروبِ جمعه برایشان دلگیر است حتمن عزیزی در دل خاک دارند و باور کنید که خاک اصلن آنطور که میگویند سرد نیست.
بایگانی برچسب برای: عزیزی در دل خاک
الهی شکرت…
الهی، بدون تو نمیشود.
بدون تو هرگز نشده است و هرگز نخواهد شد.
بدون تو تاریک است، بدون تو دلگیر است، بدون تو ترسناک است.
بدون تو من نیستم که بخواهم ببینم میشود یا نه.
الهی، تو باش.
همانقدر نزدیک که گفتهای باش.
از آن فاصلهای که گفتهای حتی ذرهای دورتر نشو.
اگر میشود از آن هم نزدیکتر شو؛ نزدیکتر از رگ گردن.
تازهترین نوشتهها
- خُرده هذیانهای امروز، در پناه پروردگار22 تیر 1404 - 11:26 ب.ظ
- یک نَفَس از میان میلیونها18 تیر 1404 - 10:50 ب.ظ
- نگاهی تازه به خلاقیت برای دستیابی به ایدههای خلاقانه15 تیر 1404 - 4:54 ب.ظ
- ماجرای ده روز بیماری بدون دارو14 تیر 1404 - 5:46 ب.ظ
- چگونه بر این درد زندهام هنوز؟7 تیر 1404 - 12:44 ب.ظ