بچه که بودیم این معامله ی جوجه رنگی در مقابلِ نونِ خشک و دمپایی پاره به نظرمون خیلی منصفانه میومد. همیشه فکر می کردیم که چقدر این پیشنهاد سخاوتمندانه است. نونِ خشک و دمپایی پاره که به هیچ دردی نمیخورن. در حالیکه در مقابلش جوجه رنگی نصیبت میشه که عشق می کنی از بازی کردن باهاش. من خودم چندین بار این معامله رو انجام دادم ولی هر بار جوجه ها به طریقی از بین رفتن. همین طور جوجه اردک ها، و بعد اون لاک پشتِ، همه ی ماهی های شبِ عید، خرگوش ها و ….

یه روایتی می گه کارِ خوبیه این کار چون حداقل چند تا از این موجودات عمرِ کوتاهشون رو خوشبخت تر از بقیه سپری خواهند کرد. یا مثلِ فیلمِ “شیندلرز لیست” هر تعدادی که میشه رو باید نجات داد. نه می تونم با اطمینان رد کنم و نه تایید، فقط به دلیلی نامعلوم دست و دلم با این روایت ها هماهنگ نمیشه. هنوز هم نمی دونم معامله کردن بر سر ِ “وجود ها” منصفانه است یا نه.

هرگز، هیچ کسی، در هیچ زمانی و در هیچ کجای دنیا نانِ دلش را نخورده است؛

بعضی ها نانِ زبانشان را می‌خورند،

بعضی‌ها نانِ مغزشان را،

برخی نانِ بازویشان را،

عده‌ای نان تن ِشان را،

بعضی دیگر نانِ چهره‌شان را،

بعضی‌ها نانِ هنرشان را

و عده‌ای هم نان ِ پدرشان را.

اما اگر شنیدید که فلانی نانِ دلش را می‌خورد بدانید که دروغِ مضحکی بیش نیست؛ کارِ دل نان دادن نیست، رویش حساب نکنید.


پی‌نوشت: این را بهمن ماه ۱۳۹۵ نوشته بودم که نه حالم خوب بود و نه خودم و زندگی‌ را به اندازه‌ی امروز می‌شناختم و درک می‌کردم.

الان فکر می‌کنم که نان دل خوردن یعنی حال دلت خوب باشد و اگر حالت دلت خوب باشد نان به همراهش می‌آید. نان که هیچ،‌ تمام نعمت‌های دیگر هم همراهش می‌آیند.

کسی که حال دلش خوب نباشد اگر تمام موهبت‌های دنیا را در اختیار داشته باشد نمی‌تواند آن نانی که به خوردنش بیارزد را به دست آورد.

پس آدم‌ها واقعا نان دلشان را می‌خورند.

مرداد ۱۴۰۱

بعضی روابط مثل اثرِ زخمی هستن که سالها روی بدنت بوده و فکر می کردی که دیگه هیچوقت قرار نیست از بین بره و یه روز صبح بیدار میشی و می بینی که نیست. جوری نیست که انگار هیچوقت نبوده. روابط ِ دردناک ِ بی سرانجام.

هيچ عشقی هرگز و هرگز پايدار نخواهد ماند مگر و فقط مگر زمانی كه هر يک از طرفين زندگیِ شخصیِ خودشان را به عنوانِ يک فرد داشته باشند. اگر دو طرف برای بهبودِ شخصیِ خودشان برنامه‌ای نداشته باشند و علائقشان را به هر دليلي دنبال نكنند و اوقاتی را به تنهايی و با خودشان سپری نكنند دقيقا از همان نقاط عقده‌ها و بغض‌ها و تلخي‌ها شروع به شكل گرفتن می‌كنند و روزی می‌رسد كه كاسه و كوزه‌ی تمامِ نرسيدن‌ها و نداشتن‌ها و نشدن‌ها بر سرِ عشق شكسته مي‌شود و به سادگی عشق‌ها تبديل به نفرت‌ها می‌شوند. پس اينكه هميشه و همه جا و همه وقت فقط با هم بودن و تمامِ مسيرها را با هم رفتن، قطعا نسخه‌ی سريال‌ها‌ی آبكی است و نه زندگی‌ِ واقعی.

اگر نمي تونيصد در صدِمسئوليتِ تصميماتي كه برای زندگی شخصیت ميگيري روبه تنهاییبر عهده بگيري و هميشه رويِ كمك ديگران براي اجرايي كردنِ تصميماتت حساب می کنی،این یعنی اینکه تو هنوز معنیِ تصمیم گیری رو نفهمیدی، یا به عبارت بهترغلط می کنیتصمیمی می گیری.

براي هر زنی فقط و فقط يك مرد وجود دارد كه اگر ديكته‌ی تمامِ كلمات را اشتباه بنويسد و يا تمامِ ضرب‌المثل‌ها را غلط به كار ببرد و يا تمامِ ترانه‌ها را وارونه بخواند، نه تنها ناراحت نمی‌شود و حرص نمی‌خورد و دلش نمی‌خواهد با پا به صورت طرف حمله كند، بلكه هر بار بيشتر و عميق‌تر می‌خندد. (البته با فرضِ اينكه زنِ مذكور خودش ديكته بلد است.)

اگر چنين مردی در زندگی‌ات سراغ داری مطمئن باش كه نمی‌توانی بدونِ او باشي و زندگی كني و خوش باشی. پس به سادگی از او نگذر.

گاهی حال ِ آدم در زندگی دُرُست مثل ِ لحظاتی قبل از بالا آوردن است. آن هنگام که ناگهان بزاق ِ دهانت زیاد می‌شود و سرت به دَوَران می‌افتد و نای و مری و معده و تمام اجزاء ِ متصل می‌سوزد و گلویت تلخ می‌شود و حاضر نیستی دستشویی را با دنیا عوض کنی. اما در عین ِ حال می‌دانی که بالا آوردن یعنی امید ِ بهبودی. 

تهوع شاید از معدود احوال ِ بدی باشد که صدی نود به حال ِ خوب منجر می‌شود. برای همین همیشه می گویند «بالا بیاری خوب میشی». پس هر وقت که حالت از زندگی بد شد انگشت در حلق کن که تلخی‌ها و دردها را بالا بیاوری. نسخه‌ی تضمینیِ بهبود ِ حال است.

مردانی که از معجزه‌ی خریدن گل آگاهند و اغلب این معجزه را به کار می‌گیرند، مردانی که خوب بلدند چطور دلداری بدهند، مردانی که در هر حالی گوش ِ شنوا هستند، مردانی که حرف‌های عاشقانه زدن را فراموش نمی‌کنند، مردانی که تمام ِ تاریخ‌ها را به خاطر دارند و یادشان نمی‌رود هدیه بگیرند، مردانی که فرق پنکک و کِرِم پودر را می‌دانند، مردانی که می‌دانند در خلوت باید چگونه باشند، و به طور کلی مردانی که همه چیز را درباره‌ی زنان می‌دانند (یا حداقل اینطور فکر می‌کنند) اصولا غیرجذاب‌ترین مردان ِ موجودند.

مرد کافیست که انسان باشد، لازم نیست دانشمند باشد تا جذاب به نظر برسد.

اکثر آدم‌ها فکر می‌کنن که اگه از مغزشون استفاده کنن از گارانتی خارج میشه. بنابراین همیشه به سراغ ساده‌ترین راه‌حل‌ها میرن که عبارتند از: پرسیدن از دیگران، درخواست کردن از دیگران و دنبال کردنِ دیگران.

جالب‌ترین قسمت قضیه اینه که همواره هم مشغول قضاوت کردن، نظر دادن و فضولی کردن درباره‌ی همون «دیگران» هستند.

اصولن انسان می‌تونست موجود جالبی باشه اگر انقدر مزخرف نبود.

مشام ِ دلم ردّ ِ عطر ِ تو را جستجو می‌کند.

گم می‌شود در پریشانی موهایت تمام ِ‌ پریشانی‌ام

من تمام ِ زندگی‌ام را با خود آوردم، او فقط خنده‌اش را آورد. اما فکر می‌کنم من هنوز بدهکارم.

دسته‌بندی‌ها

ردپاهای تازه

پادکست ردپاهای تازه | مریم کاشانکی
ردپاهای تازه
ردپاهای تازه - ۱۳ - «چرند پرند» - مگه داریم انقدر باحال؟
Loading
/
  • ردپاهای تازه - ۱۳ - «چرند پرند» - مگه داریم انقدر باحال؟

    ردپاهای تازه - ۱۳ - «چرند پرند» - مگه داریم انقدر باحال؟

    Oct 11, 2025 • 08:35

    «چرند پرند» - مگه داریم انقدر باحال؟

  • ردپاهای تازه - ۱۲ - دعای خلاقیت

    ردپاهای تازه - ۱۲ - دعای خلاقیت

    Oct 9, 2025 • 1:19

    دعای خلاقیت

  • ردپاهای تازه - ۱۱ - چگونه در اداره‌جات کارها را پیش ببریم؟

    ردپاهای تازه - ۱۱ - چگونه در اداره‌جات کارها را پیش ببریم؟

    Oct 9, 2025 • 22:15

    چگونه در اداره‌جات کارها را پیش ببریم؟

  • ردپاهای تازه - ۱۰ - با خدا نبودن هیچ فایده‌ای نداره

    ردپاهای تازه - ۱۰ - با خدا نبودن هیچ فایده‌ای نداره

    Oct 9, 2025 • 18:39

    با خدا نبودن هیچ فایده‌ای نداره

  • ردپاهای تازه - ۹ - عقده‌ی پیغمبری – اعترافات من

    ردپاهای تازه - ۹ - عقده‌ی پیغمبری – اعترافات من

    Oct 6, 2025 • 24:22

    عقده‌ی پیغمبری – اعترافات من

  • ردپاهای تازه - ۸ - دوست‌داشتنِ خود از مسیر بخشیدن

    ردپاهای تازه - ۸ - دوست‌داشتنِ خود از مسیر بخشیدن

    Oct 6, 2025 • 27:35

    دوست‌داشتنِ خود از مسیر بخشیدن.

  • ردپاهای تازه - ۷ - «چرند پرند» بخوانیم و کیف کنیم

    ردپاهای تازه - ۷ - «چرند پرند» بخوانیم و کیف کنیم

    Oct 6, 2025 • 11:14

    «چرند پرند» بخوانیم و کیف کنیم.

  • ردپاهای تازه - ۶ - ضرب‌المثل‌هایی که از شعر سعدی آمده‌اند

    ردپاهای تازه - ۶ - ضرب‌المثل‌هایی که از شعر سعدی آمده‌اند

    Oct 1, 2025 • 6:56

    ضرب‌المثل‌هایی که از شعر سعدی آمده‌اند

  • ردپاهای تازه - ۵ - عبور از ترس و رسیدن به آرامش با کلام مولانا

    ردپاهای تازه - ۵ - عبور از ترس و رسیدن به آرامش با کلام مولانا

    Oct 1, 2025 • 3:32

    عبور از ترس و رسیدن به آرامش با کلام مولانا

  • ردپاهای تازه - ۴ - فیلمِ خوب زندگی‌ را برای دیدن انتخاب کن

    ردپاهای تازه - ۴ - فیلمِ خوب زندگی‌ را برای دیدن انتخاب کن

    Oct 1, 2025 • 14:40

    فیلمِ خوب زندگی‌ را برای دیدن انتخاب کن