مطالب توسط مریم کاشانکی

, ,

روزانه‌نگاری – یکشنبه دوازدهم تیر ۱۴۰۱

دیشب بادْ وحشی شده بود، یک لحظه آرام و قرار نداشت و تا صبح هم آرام نگرفت. البته که حسش حس خشم و غصب نبود. بیشتر حس شور و شوق بود، حس سرزندگی. در باد نیروی قدرتمندی نهفته است که انسان را به هیجان وامی‌دارد. وقتی که باد با شدت می‌وزد انگار که یک جور […]

, ,

روزانه‌نگاری – شنبه یازدهم تیر ۱۴۰۱

کبوترْ بچه تمرینِ پرواز می‌کند؛ از لانه‌اش می‌پرد روی نرده‌ها و با قدم‌های لرزان راه می‌رود در حالیکه پایش دائما سُر می‌خورد و به زحمت خودش را روی نرده‌ها نگه می‌دارد. به سرعت دور خودش می‌چرخد، نمی‌دانم این برای مطمئن شدن از امنیت اطرافش است یا جزئی از تمرین حفظ تعادل است. صدایش هنوز به […]

, ,

روزانه‌نگاری – جمعه دهم تیر ۱۴۰۱

امروز صبح با دل‌پیچه شروع شد. هنوز از دیشب اوضاع خرابه، باز هم می‌گم که هیچوقت در زندگیم چنین تجربه‌ای نداشتم. وقتی فکر می‌کنم می‌بینم نهایتا به اندازه‌ی یه کاسه‌ی کوچیک آلبالو خورده باشم. قبل از تغییر سبک زندگیم به مراتب بیشتر از اینها میوه می‌خوردم. ظاهراً بدنم در وضعیتی نیست که تحمل حجم زیاد […]

, ,

روزانه‌نگاری – پنجشنبه نهم تیر ۱۴۰۱

صبح را با حالت تهوع شروع کردم. قبلا هم این اتفاق برایم افتاده است؛ صبحِ روزِ بعد از روزه‌داری بیست و چهار ساعته انگار که تعادل الکترولیت بدنم به هم میخورد و این مرا دچار سرگیجه و حالت تهوع می‌کند. بعد از یک فستینگ ۱۲ ساعته صبحانه می‌خورم و صبحانه خوردن حالم را بهتر می‌کند. […]

, ,

روزانه‌نگاری – چهارشنبه هشتم تیر ۱۴۰۱

کارگاه – شکستن روزه بعد از دقیقا بیست و چهار ساعت. تعادل عمومی بدنم بسیار خوب است. قبلا تجربه‌ی بیست و دو ساعت روزه‌داری را داشتم. این بار راحتتر بود. تنها مشکلی که برایم پیش‌ می‌آید این است که در حین روزه‌داری گاهی اعصابم تحریک می‌شود اما در مجموع خوبم. یکی دو ساعت آخر توان […]

, ,

روزانه‌نگاری – سه‌شنبه هفتم تیر ۱۴۰۱

نوشتم، قهوه خوردم، دوش گرفتم، آماده شدم و بعد از شانزده ساعت و نیم روزه‌داری صبحانه خوردم. امروز می‌خواهم مامان را پیش دو تا دکتر ببرم که هر دو تهران هستند. در ذهنم تصمیم به ۲۴ ساعت روزه داری دارم. گرمای طاقت‌فرساییست، دماسنج ماشین دمای بیرون را ۴۶ درجه نشان می‌دهد. کولر ماشین توان خنک […]